بیائیم از فرق سر تا نوک پا اسلامی شویم..؟!-راهبرد معاصر

بیائیم از فرق سر تا نوک پا اسلامی شویم..؟!

چاره کار برای مشروعیت زدایی گُفتمان تکفیر؛ بیدارسازی، روشنگری و افشاگری به جهت بصیرت افزایی و بصیرت بخشی و درک درست و منطقی و منطبق بر زمان و زمانه از قرآن است.
دکتر روح الله قادری کنگاوری
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۷ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۷ - 2019 February 21
کد خبر: ۵۲۱۷

به گزارش راهبرد معاصر؛  دیرزمانی است وضعیت اسف بار مسلمانان در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اسف بارتر از همیشه شده است و به همان میزان غیرقابل تحمل و غیرقابل اغماض. اختلاف، تفرقه، ناآرامی، بی ثباتی، آشوب، درگیری و جنگ؛ تعذیب و شکنجه، مثله کردن، تدمیر و تخریب قبور مسلمین، قتل زنان و کودکان و بی گناهان، تجاوز و بی  ناموسی، جهاد فی سبیل النفس!!، بردگی و به بیگاری کشاندن دیگران، اجبار به پذیرش دین از سوی تکفیری ها و سلفی های کوربین، کوردل و کورباطن و بی بصیرت، وجدان نیم خفته ما را بیدار کرده و به آتش کشانده است. چگونه می توان این همه سعایت و بلاهت و شنائت و وقاحت و خباثت و سفاهت و عداوت و قساوت و مناعت و جهالت و  خیانت و جنایت دید و شنید و آرام گرفت و خوش بود!! آخر ما چه کنیم با این همه مصیبت؟!. و تا شعله ای که احساسات و افکار افراط گرایان تکفیری و تفجیری را برافروخته و مشتعل کرده است، خاموش نشود، مبارزه با نیروهای افراطی بدون مشروعیت زدایی گُفتمان-بخوانید کُشتمان- تکفیر ره به جایی نخواهد برد. «أین عمار...؟».

 

 هر چه در این خصوص می نگریم، نمی توانیم پاسخی جز این بیابیم که ریشه اصلی و علت العلل تمام مسائل و مصائب  گذشته و  کنونی مسلمانان از دو عنصر «جهل» و «فهم نادرست» ناشی می شود. از طرفی، استسهال مذهبی یعنی قشری گری و استحمار سیاسی یعنی آلت دست دشمن قرار گرفتن؛ و از طرف دیگر، «جهل» و بدتر از آن، «فهم نادرست» نسبت به معارف عمیق و نورانی قرآن در حوزه های فردی، اجتماعی و سیاسی و از طرف دیگر دوری از سیره عملی و اخلاقی پیامبر رحمت محمد مصطفی(سلام الله علیه) در تمام مسائل مدنی و نظامی نسبت به مسلمانان و غیر مسلمانان؛ یعنی عمل به هرآنچه بدی، زشتی و شرّ است و دوری از هر آنچه خوبی، زیبایی و خیر است!!. اما چه باید کرد؟

 

به نظر می رسد چاره کار بیدارسازی، آگاهی رسانی، روشنگری و افشاگری، بصیرت افزایی و بصیرت  بخشی و درک درست و منطقی و منطبق بر زمان و زمانه از قرآن «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»(اسراء،آیه 9) و عمل به آن و پیروی از سنت و سیره پیامبر عظیم الشأن اسلام « لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب، آیه21) است.

ما مسلمانان برای دست یابی به امنیت و رفاه و پیشرفت همه جانبه یعنی سعادت دنیوی و اخروی و در یک کلام حیات طیّبه چاره ای جز این نداشته و نداریم که «از فرق سر تا نوک پا اسلامی شویم». یعنی قرآنی و اهل بیتی(سلام الله علیهم اجمعین) شویم؛ و این یعنی پاسداشت همان دو امانت گرانبهای حدیث ثقلین

 حال ببینیم قرآن و پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) از پیروانشان چه می خواهند و اکنون چگونه عمل می شود:

 

  1. قرآن دعوت به حسن خُلق می کند « وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» (بقره،83) اما بد خُلقی و بداخلاقی گسترده و عمیق است.

 

  1. قرآن با الگو قرار دادن پیامبر اسلام دعوت به اعتدال می کند« وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً » (بقره،143) و ما شاهد افراط و تفریطیم. به عبارت دقیق تر خداوند متعال حرکت در میانه افراط و تفریط را می خواهد یعنی اعتدال و میانه روی و ما شاهد حرکت در میانه حق و باطل هستیم یعنی نفاق و دورویی.

 

  1. قرآن دعوت به عدالت و احسان می کند « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ » (نحل،90) و ما شاهد ظلم و بیداد هستیم.

 

  1. قرآن دعوت به امر به معروف و نهی از منکر می کند «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» (آل عمران،104 و توبه71) ؛ « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ » (آل عمران،110) اما امر به منکر و نهی از معروف می شود.

 

  1. قرآن از فحشا و منکر باز می دارد« وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» (انعام،151) اما فحشا و منکر ترویج می شود.

 

  1. قرآن دعوت به صلح و مصالحه می کند « وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا...» (حجرات،9) اما به تشدید جنگ و خشونت دامن زده می شود.

 

  1. قرآن دعوت به نیکی در حق بدی می کند « وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ » (رعد،22 و قصص،54 ) ؛ « وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (فصلت، 34 ) ؛ «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ قَوْلاً» (مومنون، آیه96) اما پاسخ بدی به بدترین نحو ممکن داده می شود.

 

  1. قرآن دعوت به مجادله احسن می کند « وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (عنکبوت آیه ،46)؛ «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل،125) و ما شاهد توهین و افترا به مخالفان خود هستیم.

 

  1. قرآن می خواهد که پاسخ نیکی به نیکی داده شود « هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ » (الرحمن،60» اما پاسخ نیکی به زشتی و بدی داده می شود.

 

  1. قرآن می خواهد که اموال و جان ها در راه خدا فدا شود و مجاهدان را بر نشستگان و خانه نشینان برتری داده است « فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً» (نساء، 95) اما به خزیدن در کنج عبادتگاه ها بسنده شده و مسئولیتی در قبال جامعه و جهان احساس نمی شود.

 

  1. قرآن از اشاعه فحشا باز می دارد « إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ » (نور،19) اما به اشاعه فحشا و منکر و بی آبرویی سرگرم شده ایم.

 

  1. قرآن دعوت به مشاوره و مشورت با دیگران می کند « وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ » (آل عمران، 159) ؛ «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» (شوری،38 ) اما غالباً مستغنی و بی نیاز از  مشورت  دانسته می شویم.

 

  1. قرآن دانایی را هرگز با نادانی و جهل یکسان نمی داند « قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ» (زمر،9)؛ «هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ» (رعد، 16، انعام،50) ؛ «هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ » (رعد،16) اما نادانی و بی بصیرتی مردم مایه دوام قدرت فراعنه زمان شده است.

 

  1. قرآن صاحبان خِرد را به شنیدن سخنان مختلف و برگزیدن قول احسن دعوت می کند «فَبَشِّرْ عِبَادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر،17 و 18) اما تضارب و تبادل افکار نادیده انگاشته می شود؛

 

  1. قرآن روش تبلیغ اسلام را دعوت به حکمت و موعظه حسنه می داند« ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(نحل،125) و در مقابل این همه شاهد قرآنی « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» (بقره،256)؛ «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا» (یونس،99)؛ «وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ» (ق،45) ؛ «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ  لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ» (الغاشیه،22)؛ «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» (نور،54 و عنکبوت ،18)؛ «مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ» (مائده/99)؛ «إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ» (فاطر،23)؛ «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا» (بقره،119 و فاطر،24)؛ «وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ»(انعام،48) ؛ «وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ » (یس،17) ؛ «وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ» (یونس،108)؛ «فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ» (آل عمران،20 و رعد، 40 و نحل، 82) ؛« إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ» (شوری،48) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً » (انسان،3) اجبار به پذیرش دین می شود.

 

  1. قرآن اراده خدا را معطوف به عدم سخت گیری می داند « يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (البقره،185) و ما شاهد اراده معطوف به سختگیری و عدم رواداری هستیم.

 

  1. قرآن دعوت به زنده کردن حیاط جسمی و معنوی انسان ها می کند « مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» (مائده،32)؛ «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ » (اسراء،33) اما مثل آب خوردن دیگران از هستی مادی و معنوی ساقط می شوند.

 

  1. قرآن از تقلید کورکورانه و دنباله روی از دیگری بدون علم و آگاهی و شناخت باز می دارد « وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ » (اسراء،36) اما سرنوشت انسانها بدون آگاهی و شناخت و صرفاً از روی جهل به دیگران سپرده شده است.

 

  1. قرآن همگان را از کم فروشی و کم کاری باز می دارد«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» (مطففین،1) اما در عمل نسبت به وظایف قانونی و تکالیف شرعی کوتاهی می شود.

 

  1. قرآن آدمی را چیزی جز حاصل تلاش و کوشش خود نمی داند« وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم،39) اما شاهد تلاش مدام برای کلاشی و رانت خواری هستیم.

 

  1. قرآن می خواهد که حق با باطل پوشانده نشود « وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (بقره،42)؛ « يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (آل عمران،71 ) اما پوشانده می شود.

 

  1. قرآن می خواهد که آمران به معروف خود عامل بدان باشند «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ » (بقره،44)؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف،2) اما واقعیت زیستمانی ما با این حقیقت قرآنی خیلی فاصله هست.

 

  1. قرآن به اندازه وسع و توان انسانها تکلیف می خواهد «لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها» (بقره،233)؛ «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره،286 )؛ « لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها » (انعام،152 و اعراف،42 و مومنون،62)؛ «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً »(طلاق،7)  اما حق مطلب ادا نمی شود و از دیگران تکالیف مالایطاق طلب می شود.

 

  1. قرآن نه اجازه ظلم کردن می دهد و نه اجازه تحت ظلم قرار گرفتن« لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» (بقره،279) ولی براحتی ظلم می شود و از کنار ظلم ظالمان به راحتی عبور می شود.

 

  1. قرآن دعوت به تقریب و همگرایی می کند «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُكُمْ» ( أنفال، 46)؛ « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ» (انبیاء،92 و مومنون 52) و ما شاهد دعوت گسترده به تکفیر و واگرایی هستیم.

 

  1. قرآن دعوت به همکاری و تعاون در خیر و نیکی می کند « وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ » (مائده،2» و ما شاهد اتحادها و ائتلاف های مسلمین در گناه و دشمنی نسبت به هم هستیم.

 

  1. قرآن ما را دعوت به شاهد و الگو بودن برای همگان می کند تا چون چراغی روشنگر  و هدایتگر همگان باشیم « یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً » (احزاب،45 و 46) و ما  خدا خود بهتر می داند چه شده ایم و چه می کنیم!!

 

  1. و در یک کلام قرآن در همه امور از ما مسلمان کوثری «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» (کوثر، 1) می خواهد و ما مظهر مسلمانان تکاثری « أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ » (تکاثر، 1) شده ایم.

 

 و در این میان نبی مکرم اسلام(ص) دعوت به وحدت مسلمین می کرد و ما شاهد کوبیدن بر طبل تفرقه و اختلاف هستیم؛ او دعوت به پرده پوشی می کرد و ما شاهد پرده دری هستیم؛ او صادق بود و ما کاذب؛ او مایه رحمت همگان بود «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ » (انبیاء ، 107) و ما مایه زحمت دیگران؛ او اخلاق را از خود آغاز می کرد (رطب خورده منع رطب چون کند؟!) و ما از دیگران؛ او مایه فخر اسلام بود ما مایه زجر اسلام؛ او چشم پوشی می کرد و ما لاپوشانی؛ او دست ها را به گرمی می فشرد و ما دست ها را به سردی رها می کنیم؛ او در حق مخالفان خود دعا و طلب آمرزش و رحمت می کرد و ما در آرزوی انتقام و تلافی بسر می بریم؛ او همگان را دعوت به کسب علم و دانش می کرد «طلب العلم فریضه على کلّ مسلم ؛ اطلبوا العلم من المهد الى اللحد ؛ اطلبوا العلم ولو بالصين » و ما جهل و ناآگاهی مردم را پایه های حکمرانی و قدرت طلبی خود می دانیم ؛ او مسلمین را به جهاد کوثری اکبر یعنی مبارزه با نفس دعوت می کرد و ما شاهد جهاد تکاثری اصغریم آن هم فی سبیل النفس و نه فی سبیل الله!!

 

پیامبر اسلام(ص) معتقد بود:

 1-تا آنجا که مى توانید مجازات ها را از مسلمانان باز دارید زیرا اگر پیشوائى در بخشش خطا کند بهتر از آن است که در مجازات خطا کند. « إدرءوا الحدود عن المسلمین ما استطعتم فإنّ الإمام لأن یخطى فی العفو خیر من أن یخطى فی العقوبه».

 

2- وقتى تردید پیش آمد مجازاتها را باز دارید و لغزشهاى بزرگان را ببخشید مگر در کار حد و مجازات. «إدرءوا الحدود بالشّبهات و أقیلوا الکرام عثراتهم إلّا فی حدّ من حدود اللَّه».

 

3- کمال دین خیر خواهى است. «الدّین النّصیحه».  ودر جای دیگر می فرماید: اساس دین خیر خواهى براى خدا و دین خدا و پیغمبر خدا و کتاب خدا و پیشوایان مسلمانان و همه مسلمانانست.«رأس الدّین النّصیحه للَّه و لدینه و لرسوله و لکتابه و لأئمّه المسلمین و للمسلمین عامّه».

 

4-دین مرد عقل اوست و هر که عقل ندارد دین ندارد.«دین المرء عقله و من لا عقل له لا دین له».

 

5- اساس عقل مداراست و نیکوکاران دنیا نیکوکاران آخرتند. «رأس العقل المداراه و أهل المعروف فی الدّنیا أهل المعروف فی الآخره.».

 

6-مدارا اساس حکمت است.«الرّفق رأس الحکمه».

 

7- مسلمان کسى است که مسلمان از دست و زبانش در امان باشد.«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده».

 

8-بیش از هر چیز بر امت خود از پیشوایان گمراه کننده بیم دارم. « إنّ أخوف ما أخاف على أمّتی الأئمّه المضلّون».

 

و این چنین است که از رحمت و برکت الهی دور شده ایم و این همه مصیبت و گرفتاری گریبان گیر جهان اسلام شده است: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» (اعراف،96).

 

امان از بی تقوایی و بی عقلی؛

چون که تقوا بست دو دست هوی           حق گشاید هر دو دست عقل را (مولانا)

 

مع الأسف حال و روز امروز مسلمانان  شده است مصداق اشداء بینهم و رحماء علی الکفار!! و نه آنچه قرآن از مسلمانان می خواهد « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» (فتح،29). و چه سرنوشتی بدتر و شرم آورتر از این برای مسلمانان که از دشمن اصلی غافل شده، اسلام موضوع مورد منازعه و مسلمانان طرفین منازعه همدیگر شده اند و بازیچه دست بیگانگان.

 

در نهایت به تحقیق دریافته ام که ما مسلمانان برای دست یابی به امنیت و رفاه و پیشرفت همه جانبه یعنی سعادت دنیوی و اخروی و در یک کلام حیات طیّبه چاره ای جز این نداشته و نداریم که «از فرق سر تا نوک پا اسلامی شویم». یعنی قرآنی و اهل بیتی(سلام الله علیهم اجمعین) شویم؛ و این یعنی پاسداشت همان دو امانت گرانبهای حدیث ثقلین: « إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله، و عترتي أهل بيتي، ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا ». البته که پیش شرط و پیش نیاز اسلامی شدن ما سخت محتاج غربزدگی زدایی اولیه از فرق سر تا نوک پاست که بعضاً تا مغز جان و روح و استخوان ما نفوذ نامشروع کرده است.

 

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ». (آل عمران، 8)

 

منابع:

-قرآن، کلام الله.

-نهج الفصاحه، کلام رسول الله (ص).

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده